Web Analytics Made Easy - Statcounter

این استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد در توئیتر نوشت:

« سال اول دولت روحانی بود، تو‌ فرودگاه شیراز با بچه‌هایی که برای بدرقه اومده بودن، منتظر اعلام پرواز بودم، مرحوم «حاج حمید نمازی» یکی از مسئولان امنیتی سپاه در حوزه فرق ضاله که چند باری بهشون مشاوره داده بودم، تماس گرفت و گفت:

«یه گزارش از سخنرانی علوی وزیر اط روحانی رسیده که تو جمعی در قم گفته: رهبر انقلاب از من خواستن جلوی پروموت شدن و ترویج رائفی‌پور رو بگیرم!

نمازی گفت: اصالت گزارش برامون مشخص نیست اما خوبه در جریان باشی!»

اون سال‌ها اوج سخنرانی‌های من بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به‌طور متوسط روزی دوسه تا سخنرانی سنگین.

همون‌جا خشکم زد، جوری که بچه‌های شیراز فکر کردن خبر فوت کسی رو به من دادن!

بلافاصله با مسئول برنامه‌هام که اون موقع برادرم بود، تماس گرفتم. گفتم تا وقتی که از صحت و‌ سقم این مطلب باخبر بشم، تمام سخنرانی‌هایی رو که وعده کردیم، تا اطلاع ثانوی کنسل کن، ماجرا رو براش توضیح دادم.

و گفتم اگر ایشون به هر دلیلی راضی به صحبت‌های من نیستن، لازم نیست از علوی بخوان، یه اشاره کنن خودم می‌رم پی کارم.

به «حاج مهدی طائب» زنگ زدم. گفت از اخوی (حسین طائب) می‌پرسم، اما علی‌الحساب همین‌قدر می‌گم: بعیده صحت داشته باشه چون مشی رهبری این‌طوری نیست، نهایت اینکه یه تذکر موردی بدهند.

دلم طاقت نیاورد. فرداش رفتم قم منزل حاج مهدی آقا. حاج حسین طائب از بیت پرس‌وجو کرده بودن و ماجرا از بیخ و بنیان، دروغ و ‌‌کذب بود.

آخرش هم نفهمیدم گزارش دروغ بود یا علوی دروغ گفته بود.

بعدها فهمیدم یک‌سری از واجایی‌های همراه با سیاست‌های روحانی این شایعه رو پخش کرده بودن.

البته در طول این سال‌ها، بارها به روش‌ها ‌و از کانال‌های مختلف سوگیری و جهت‌گیری‌ها و حتی بعضا موضوعاتی رو از ایشون استمزاج می‌کردم و هنوز هم ادامه داره.

هرچند یک‌سری از امنیتی‌های فاسد، بخش‌هایی از بیت رو علیه بنده سم‌پاشی می‌کردن اما خب کف رو‌ آب بود.

خیلی توجهی نکنین، با پدرسوخته‌هایی مواجهیم که حتی به رهبری هم دروغ می‌بندن. مواضع ایشون به‌صورت علنی و از لسان خودشون به‌صورت عمومی منتشر می‌شه.

به قول خودشون: جایز نیست که مواضع دیگری غیر از آنچه که رهبری به‌صورت علنی و صریح به‌عنوان مواضع خودش اعلام می‌کند، وجود داشته باشد. »

 

منبع: آخرین نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۴۱۳۲۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عملیات نظامی ایران با این حرکت عجیب، موفق به پایان رسید /ماجرای شهادت و مفقودالاثری ۱۸ اسیر چه بود؟

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس تعریف می‌کند: در عملیات مطلع الفجر به بیشتر اهدافمان دست یافتیم و بیشتر مناطق اشغال شده آزاد شده بود.

آنگونه که فارس روایت می‌کند، ابراهیم هادی مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمه‌های شب با بیسیم تماس گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم چه خبر؟ گفت: بیشتر مناطق آزاد شده؛ اما دشمن روی یکی از تپه‌های مهم منطقه انار شدیداً مقاومت می‌کنه. گفتم: من با یک گردان نیروی کمکی دارم میام. شما هر طور می‌تونید تپه رو آزاد کنید. هوا در حال روشن شدن بود که با نیروی کمکی به منطقه انار رسیدم. یکی از بچه‌ها جلو آمد و بی‌مقدمه گفت: حاجی! ابراهیم رو زدن. تیر خورده تو گردنش.رنگ از چهره‌ام پرید. با عجله خودم را به سنگر امدادگر رساندم. ابراهیم تقریباً بیهوش بود. خون زیادی از گردنش رفته بود؛ اما گلوله به جای حساسی نخورده بود.پرسیدم: چطوری زدنش؟ تعریف کرد: برای حمله به تپه به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم. هر کس چیزی می‌گفت. همان موقع ابراهیم بلند شد و رفت رو به سمت تپه و با صدای بلند اذان صبح را گفت! ما هر چه گفتیم برگرد، بی‌فایده بود. با تعجب دیدیم صدای تیراندازی عراقی‌ها قطع شد. اواخر اذان بود که گلوله‌ای شلیک شد و به گردن او اصابت کرد. نگاهی به چهره ابراهیم انداختم. از این حرکت بچه‌گانه او تعجب کردم. یعنی چرا این کار را کرد؟ساعتی بعد علت کار او را فهمیدم. زمانی که ۱۸ نفر از نیروهای عراقی به سمت ما آمدند و خودشان را تسلیم کردند. یکی از آن‌ها فرمانده بود.

او را بازجویی کردم. می‌گفت: ما همگی شیعه و از تیپ بصره هستیم. به ما گفته بودند ایرانی‌هاآتش‌پرست هستند. گفته بودند به خاطر اسلام به ایران حمله می‌کنیم؛ اما وقتی مؤذن شما اذان گفت، بدن ما به لرزه درآمد. یکباره به یاد کربلا افتادیم. برای همین دوستانِ هم‌فکر خودم را جمع کردم و با آن‌ها صحبت کردم. آن‌ها با من آمدند. بقیه نیروها را هم به عقب فرستادم. الان تپه خالی است. با تعجب به افسر عراقی نگاه کردم. با پایان عملیات اسرای عراقی را تحویل دادیم. حمله ما در آن محور با تصرف تپه به اهداف خود دست یافت و با موفقیت به پایان رسید. از این ماجرا ۵ سال گذشت. زمستان ۶۵ و در اوج عملیات کربلای ۵ بودیم که رزمنده‌ای جلو آمد و با لهجه عربی از من پرسید: حاجی! شما تو عملیات مطلع الفجر نبودین؟ گفتم: بله. چطور مگه؟ گفت: آن ۱۸ اسیر رو یادتون میاد؟ من یکی از اونا هستم. وقتی چهره متعجب من را دید، ادامه داد: ما به جبهه اومدیم تا با دشمن بعثی بجنگیم. چند روز بعد خبر شهادت و مفقودالاثری همه آن ۱۸ نفر به گوشم رسید.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903616

دیگر خبرها

  • عملیات نظامی ایران با این حرکت عجیب، موفق به پایان رسید /ماجرای شهادت و مفقودالاثری ۱۸ اسیر چه بود؟
  • اقدام نیروهای امنیتی یمنی علیه عملیات اطلاعاتی آمریکایی-صهیونیستی
  • دروغ عجیب و شاخدار مهناز افشار در گفتگو با دویچه وله فارسی
  • عکس| امید نورافکن پیش از ماجرای جنجالی علیه پرسپولیس
  • ضرورت معرفت‌شناسی دقیق از سیره سیاسی امام صادق (ع)
  • ماجرای عجیب بار الکتریکی گل ها و زنبور عسل (فیلم)
  • پمپاژ دروغ‌های رسانه‌ای علیه دانشجویان معترض دانشگاه‌های آمریکا + فیلم
  • روسیه: رزمایش ناتو برای تقابل با ماست؛ ادعای حمله ترکیبی دروغ است
  • ماجرای انتشار بوی عجیب در بندرترکمن چه بود؟
  • حکم عجیب و مضحک علیه پیرمرد هتاک سپاهانی